نشست صمیمانه با هنرمندان گروه تئاتر مستقل
«سیندرلا»، مخاطب را با هر ذائقهای درگیر خود میکند
گروه بازیگران نمایش «سیندرلا» این اثر را نمایشی میدانند که با محوریت عشق، بخشش، اخلاق و پیروزی خوبی بر بدی تمام مخاطبان از هر گروه سنی و با هر ذائقهای را با خود همراه میکند.
مهدی یاورمنش- نگار امیری: نمایش «سیندرلا» به نویسندگی دیوید وود، زبانگردانی حسین فداییحسین و کارگردانی مریم کاظمی از بیستم اردیبهشتماه در تالار هنر میزبان مخاطبان شده است.
این نمایش، روایتگر زندگی پرفرازونشیب سیندرلا در کنار دو خواهر ناتنی و پدرش است؛ اثری که بسیاری از مخاطبان با شنیدن نام آن به یاد انیمیشن جذاب و دیدنی به همین نام میافتند.
اجرای «سیندرلا» بهانهای شد تا در نشستی، به بررسی و تحلیل این نمایش با حضور بازیگران و کارگردانش بنشینیم.
مریم کاظمی (بازیگر نقش دوُنا، ترانهسرا و کارگردان)، رضا فیاضی (بارون هاردی پدر سیندرلا)، علی فروتن (پادشاه)، حمید گلی (شاهزاده چارمینگ)، پریسا فلاحزاده (سیندرلا)، نازنین صفا (بِلا)، مهرزاد زمانی (آقا موشه)، عرفان میدانلو (خانم موشه) و فرهاد شریفی (ویلیام- آجودان شاهزاده)، در این نشست همراه ما بودند.
«سیندرلا» متن شناختهشدهای برای گروه سنی نوجوان است، اما مخاطب شما در تالار هنر کودکان هستند، این مواجهه برای افرادی که از قبل با این متن آشنا بودند، چالش جدیدی است، درباره این چالش برایمان بگویید.
مریم کاظمی بازیگر و کارگردان نمایش «سیندرلا»: داستان «سیندرلا» یک اثر کلاسیک است. داستانهای کلاسیک گاهی بدون تغییر باقی میمانند و به همان صورت اولیه برای نگارش داستان یا اجرای صحنهای و سینمایی مورد اقتباس قرار میگیرد اما شخصیت یا کاراکتر نمایشی «سیندرلا» در همه آثار چه مکتوب و چه نمایشی ثابت است. دختری که امیدوار، با اخلاق و نیکوسرشت است و این نیکویی در برابر رفتارهای بد قرار میگیرد تا نویسنده به نیت اصلی خود که بیان تقابل همیشگی خوبی و بدی است، دست پیدا کند و مخاطب کودک و نوجوان نیز انتخاب کنند که دوست دارند جای کدامیک از شخصیتها باشند؛ اما اجازه بدهید در مورد اینکه این اثر مختص به گروه سنی نوجوانان است، تردید کنم. از بافت مخاطبانی که در سالن حضور پیدا میکنند، میتوان متوجه شد که کودکان و نوجوانان همزمان داستان را دنبال میکنند. درواقع بچهها در هر سنی از دوست داشتن، عشق و محبت برای خیالپردازی بهره میبرند.
علی فروتن بازیگر نقش شاهزاده: در نگاه اول شاید همه فکر کنند، قصه برای گروه سنی نوجوان است اما ساخت انیمیشنهای متعدد بهویژه کارتون «سیندرلا» والت دیزنی باعث علاقه کودکان به این داستان شده است. در اصل میتوان با نگاههای مختلف و از زوایای متفاوت به این داستان توجه کرد. رگههای امید و مهربانی که در این کاراکتر هست، در کودکان، بیشتر از نوجوانان دیده میشود. البته نگاه دیوود وود و جنس کارگردانی مریم کاظمی در برداشت متفاوت از این متن بسیار کمککننده بوده است.
حمید گلی بازیگر نقش شاهزاده: ما در دورانی هستیم که سالن نمایش ویژه کودک و نوجوان کم داریم و نمایش برای خردسالان فراموش شده است. اتفاق خوبی که در اجرای این اثر شکل گرفته است، ارتباط و برداشت مخاطب در هر سنی به اندازه تجربه خود از کار است. زندهیاد استاد حمید سمندریان همیشه میگفتند اول مخاطب را داخل سالن بیاورید تا روی صندلی بنشیند و بعد آرامآرام کلامتان را تغییر دهید و نمایشی که مختص آنها باشد برایشان کار کنید. در سالن خالی که نمیتوان اجرا کرد.
من از این زاویه میبینم که هر مخاطبی نمایش «سیندرلا» را با سلیقه و نگاهی متفاوت میبیند. شاید خانوادهها یک تربیت بصری جدید از تماشای این نمایش برای کودکانشان در نظر داشته باشند. ما مخاطبانی با سنین بالا داریم که بدون فرزند کودک یا نوجوان به سالن میآیند. معجزه درام و نمایش رها از جریانی که روی صحنه است در ارتباط مخاطب با نمایش شکل میگیرد و «سیندرلا» هم پل جدی بین خود و مخاطبانش ایجاد کرده است که به سالن بیایند و به تماشای نمایش بنشینند.
فروتن: در بخشی از نمایش «سیندرلا» با تمام سختیهایی که از طرف خواهرانش متحمل شده است، آنها را میبخشد. بخشش در وجود همه بچهها وجود دارد؛ درحالیکه نوجوانان و بزرگسالان با توجه به استدلالهای شخصی نمیبخشند اما کودکان دنبال استدلال نیستند و این اتفاق مهربانی را در کار جریان میدهد.
رضا فیاضی: ما تئاتر تفکیکشده برای کودک و نوجوان نداریم؛ یعنی سالنی مخصوص این گروههای سنی نداریم. برای همین از تمامی سنین به تماشای آثار نمایشی مینشینند و باید همه مخاطبان را راضی نگه داشت. «سیندرلا» همه ذائقهها را درگیر کرده است. بعضی از پدر و مادرها بیشتر از کودکان به اجرا توجه دارند و شور و شعف زیادتری از خود نشان میدهند.
از نظر من «سیندرلا» صرفاً یک کار کودک نیست. یک کار عاشقانه است که میتواند بزرگسال را نیز همراه و درگیر کند. این اثر نگاهی اجتماعی دارد و این داستان هم برای پدر و مادرها و هم برای بچههاست. بچهها بازی را میبینند و پدر و مادرها رابطه و قصه را میفهمند؛ بچهها میبینند که بدی سرانجام ندارد و صداقت و دوستی بهتر از همهچیز است و میپذیرند که بخشش مهمترین بخش نمایش ماست.
عرفان میدانلو بازیگر خانم موشه: این بزرگسالان هستند که برای تئاتر کودک و نوجوان قائل به مرزبندی میشوند. ما برای کودکان کار میکنیم ولی متأسفانه هیچیک خودمان را جای آنها نمیگذاریم. این کودکان و نوجوانان هستند که باید مرزبندی کنند، نه ما. کودک درون در همه سنین وجود دارد؛ فقط بعضی از افراد آن را فراموش کردهاند. کار کودک همان معضلی را میگوید که بزرگسالان نیز با آن درگیرند، درواقع حرف نمایش برای همه است اما تنها به زبان کودکان بیان میشود.
نازنین صفا بازیگر نقش بلا: به مرزبندی تئاتر کودک و نوجوان اعتقاد ندارم؛ فارغ از پیامی که نمایش میتواند به کودکان و نوجوانان برساند، پدر و مادرها هم لحظات خوبی را تجربه میکنند.
مهراد زمانی بازیگر آقا موشه: بهشخصه معتقدم تقسیمبندی نمایش برای سنین خاص معیار درستی نیست.
مریم کاظمی: همیشه برای اجراها به آنچه متن میگوید و لازم دارد، توجه میکنم. من نوشتههای دیوید وود را بسیار دوست دارم و به نظرم او یک هسته اصلی را میگیرد و سپس آن را بسط میدهد. درواقع نمایش از داستان اصلی زمینهای دارد که با شخصیتها و داستانهای فرعی پرداخت میشود.
در این اجرا مخاطب با یک کار کمدی موزیکال روبهرو است؛ درحالیکه «سیندرلا» در اصل یک داستان احساسی است، کارگردانی این اثر چگونه میتواند در پیشبرد داستان و جذب مخاطب مؤثر باشد؟
فرهاد شریفی بازیگر نقش ویلیام آجودان دربار: نمایش «سیندرلا» اثری بینالمللی است اما اجرای این اثر به شناخت درست مریم کاظمی از متن و اثر برمیگردد. کاظمی بازیگر و مدرس است و تفاوت کار اجتماعی، کمدی، خانوادگی و کودک را میداند. نتیجه این تجربیات به همراه شناخت درست مخاطب و متن و اجرای آثاری چون «سیندرلا» و دیگر آثار کاظمی است که تاکنون در جذب مخاطب موفق عمل کرده است. او مدتهاست که میداند چه کاری روی صحنه ببرد. قطعاً در این مسیر متن نقش مهمی دارد. خیلی از دوستان کار کودک مینویسند و اجرا میکنند؛ اما از لحاظ اجتماعی، روانشناختی و روانشناسی با مشکلات زیادی روبهروست؛ درحالیکه کاظمی به تمام این موارد توجه دارد.
زمانی: مریم کاظمی برای متنهایش برنامه و طراحی دارد. او به موسیقی، لباس و تکتک اجزای صحنه فکر میکند.
فیاضی: متأسفانه کارگردانان جوان برای اجرای یک اثر به خود زحمت نمیدهند و اصلاً توجهی ندارند که حق تماشاگر تماشای کار خوب است. باید برای گروه سنی کودک و نوجوان تلاش کرد. مریم کاظمی بهعنوان کارگردان از خیلی پیشتر با اندیشه شروع به طراحی و چیدمان نمایشهایش میکند.
شریفی: تجربه نشان داده است که شناخت باعث ثبت یک اثر نمایشی میشود. برای اجرای نمایش «سیندرلا» فکر شده تا محتوا به زبان ساده و روان بیان شود. ارتباط بازیگر با تماشاگر در تمام دوران تمرین تأکید کارگردان است. شناخت کارگردان از آثار نمایشی و مخاطبان، وقت گذاشتن و وقف شدن برای کودکان کار آسانی نیست و بسیار اهمیت دارد.
«سیندرلا»یی که روی صحنه نمایش میبینیم با «سیندرلا» در اثر کلاسیکی که آن را میشناسیم، متفاوت است...
پریسا فلاحزاده بازیگر نقش سیندرلا: به نظر من همه آدمها خاکستری هستند، «سیندرلا»یی که اکنون روی صحنه میبینیم دیگر مثل قبل نیست. این شخصیت نیز بنا بر اقتضائات زمان و نیاز مخاطب با تغییراتی در رفتار روی صحنه است.
کاظمی: همیشه در اقتباس از نمایشنامهها نکات طلایی و کلیدی آن حفظ میشود و فرعیات به آن اضافه میشود. نقاط کلیدی «سیندرلا» عشق و محبت شخصیت سیندرلا و تفاوت او با دیگران است. ما فرض میکنیم تماشاگر هنوز هم خوبیها و زیباییها برایش معنایی دیگر دارد و بدین واسطه سفر قهرمان را دنبال میکند و بعد از پیروزی قهرمان خوشحال میشود و این میتواند همان کاتارسیس باشد. این روال در نمایشنامهها و اجراهای مختلف به سلیقه نمایشنامهنویس و کارگردان تغییر میکند. دیوید وود در این اثر صحنههای نمایشی، کمدی، احساسی و تأثیرگذار را تلفیق کرده است و هیچ ضرورتی ندارد که داستان «سیندرلا» مثل همیشه باشد تا ذهنیت بزرگترها به هم نریزد. در هر شکل ما نگرشهای متفاوتی را نسبت به این داستان شاهد بودهایم؛ اما در اکثر آثار اقتباسشده از این اثر، «سیندرلا» شخصیت واقعی و اصلی است و تغییرات در شخصیتهای دیگر شکل میگیرد. ما بهضرورت نمایش و امکاناتی که داریم، نمایشها را روی صحنه میبریم. مخاطبان متن دیوود وود تمامی اعضای خانواده هستند. شعار نویسنده این است که بچهها نمایش را با خانواده میبینند و قطعاً خانوادگی باید لذت ببرند.
علاوه بر این سلیقه کاری من هم هست. بههیچوجه کار جدی به معنای تقابل با کمدی انجام نخواهم داد. مدتهاست که در کارهای بزرگسال هم کمدیها را دنبال میکنم. وام گرفتن از کار کودک در آثار بزرگسالی که اجرا میکنم و بالعکس، شیوه کاری من است.
دیوود وود در این متن بخشهای کمدی که در حاشیه کار وجود دارد، نمایان کرده است و من هم سعی کردم آن را بهخوبی نمایش دهم. به نظر من این متن خوب و امروزی و باعث جذب مخاطبان میشد و به همین دلیل برای اجرا آمادهاش کردم.
به نظر شما کمدی موقعیت تا چه میزان میتواند در پیشبرد داستان و جذب مخاطب در این اثر و بهصورت کلی آثاری که برای گروه سنی کودکان و نوجوانان تولید میشود، مؤثر باشد؟
فروتن: رنگ، موسیقی، صحنههای بزنوبکوب و زدوخورد شخصیتها و... مکملهایی است که به کار کودک تزریق میشود تا مخاطب بتواند با کار ارتباط بیشتری برقرار کند.
بچهها موقعیتهای زیادی از نمایش را باور میکنند. ممکن است پدر و مادرها با موقعیتهای کمدی ارتباط برقرار نکنند که تنها دلیل این موضوع دیواری است که بین خودشان و کار میکشند. این دیوار به پدر و مادرها اجازه نمیدهد کار کودک را قبول کنند؛ ما بهعنوان هنرمندانی که برای کودکان کار میکنیم، این دیوار را برای خودمان از میان برداشتهایم. باید در نظر داشته باشیم که هیچوقت نمیتوان با وجود یک دیوار بلند با کودک صحبت کرد چراکه در این صورت کار را قبول نمیکند و پس خواهد زد. کمدی موقعیت در برداشتن این دیوار تأثیرگذار است. در هر شکل کار کردن برای کودکان بسیار سخت است. بزرگسالان حتی اگر از کاری خوششان نیاید؛ در ظاهر از آن تعریف و تمجید میکنند اما کودک بهواسطه صداقت و باور درستی که دارد همانجا و در مقابل گروه اجرا و عوامل نظرش را بازگو میکند. درواقع مخاطب کودک و نوجوان درصورتیکه نتواند با موقعیتهای کمدی ارتباط بگیرد بلافاصله آن را پس خواهد زد.
گلی: اتفاقاتی که اکنون روی صحنه بهعنوان کمدی موقعیت میبینیم، رخدادی است که فکری پشت آن وجود دارد اما اصراری در آن نیست. تقابل خیر و شر برای مخاطبان بزرگسال شاید اشک و خونریزی هم لازم داشته باشد اما برای کودکان، کمدی اجازه میدهد که این غذای سخت در لفافه باشد تا بهراحتی رویارویی خیر و شر را درک کنند اما بهگونهای که نور پایدار باشد و برای جامعه لازم است. کمدی برای جامعه ما بیشتر از همیشه لازم است. فکر میکنم جریان کمدی موقعیت تیغ دولبهای بود که به درخواست کارگردان تا حد مناسب استفاده شد و مخاطب آن را قبول کرد.
دو شخصیت «آقا موشه» و «خانم موشه» بهعنوان کاراکترهایی که به داستان اصلی اضافه شدهاند و با استقبال خوب مخاطب روبهرو هستند. خوشحال میشویم از روند شکلگیری و بازی در این دو نقش بدانیم.
زمانی بازیگر نقش آقاموشه: موشها در این نمایش دیالوگ ندارند و تنها با آوا، صدا و حرکت ارتباط برقرار میکنند. چیزی که بچهها دوست دارند، حالات و شیطنت موشهاست. علاوه بر این، ازآنجاکه موشها حامی سیندرلا هستند، بچهها به آنها علاقه بیشتری دارند.
میدانلو: موشها صحبت نمیکنند و تنها با حرکت منظورشان را به مخاطب منتقل میکنند. به نظر من دیالوگ اهمیتی ندارد. مهم این است که شما بتوانی پیام خود را به مخاطب برسانی و اصل بازیگری همین است. زمانی که کار به ما پیشنهاد شد من موش خانم را انتخاب کردم. چراکه برای من چالش بود. هدف اگر بازیگری است، عمق نقش مهم است. طول و عرض نقش اهمیتی ندارد. من دوست دارم نقشی را بازی کنم که حتی اگر کوتاه باشد، مخاطب قبول کند و بگوید خوب بازی کرد و مرا به یاد داشته باشد.
فلاح زاده: «سیندرلا» دیالوگی خطاب به موشها دارد که میگوید: «اگرچه شما نمیتوانید صحبت کنید، اما من منظورتان را میفهمم. ما میتوانیم با هم دوست باشیم.» این دیالوگ یک دنیا حرف دارد، این جمله نشان میدهد آدمها برای دوست بودن و دوست داشتن نیاز به فهمیدن زبان هم ندارند. بچهها نیز با این دو شخصیت همذاتپنداری میکنند و همراه با آنها به «سیندرلا» کمک میکنند.
رضا فیاضی: عرفان میدانلو درباره ضدبازی و اینکه وقتی آدم دیالوگ ندارد بیشتر میتواند بازی کند، صحبت کرد. جمله معروفی است که میگوید بازی درواقع ضد بازی و ریاکشن است. این خوب است که بازیگر اینقدر حرکت قوی داشته باشد که تماشاگر حضور او را بدون دیالوگ هم باور کند.
زمانی: ما در صحنه بهواسطه همکاری که در آثار متفاوت با عرفان میدانلو داشتیم، بده و بستانهای خوبی با هم داریم و هر جا که لازم باشد با هم بداهههایی هم خواهیم داشت.
میدانلو: بداههها همه در چارچوب کار است و اصلاً به معنای خارج شدن از کاراکتر نیست. کارگردان حرف اول و آخر کار را میزند و باید با او تعامل کرد.
مریم کاظمی: در اصل ما بداههها را برای تمامی نقشها در زمان تمرین پیشبینی کردیم.
میدانلو: ما در طول تمرین حتی زمانی که مخاطبی وجود ندارد موقعیتهای مختلف را تمرین میکنیم و آنها را با شرایط متفاوت در نظر میگیریم.
در نمایش «سیندرلا» با حذف شخصیت نامادری شاهد منفعل بودن شخصیت بارون هاردی پدر سیندرلا هستیم. پدری که در آخر نمایش به روزهای خوش و قدرت خود بازمیگردد. آقای فیاضی، حضور بهعنوان بازیگر در این نقش انتخاب خودتان بود یا خواست کارگردان؟
رضا فیاضی: خانم کاظمی ابتدا نقش پادشاه را برای من در نظر گرفته بود اما چون این نقش تکرار بود؛ حضور در نقش شاه را قبول نکردم. به همین دلیل بازی در نقش پدر سیندرلا برای من چالش بود. مریم کاظمی چهره اولیه این پدر را نشان داد و سپس من سعی کردم تا به ایفای این نقش بپردازم و انرژی را از طرف خودم به نقش منتقل کنم. این پدر لحظات خوبی در نشان دادن ضعف و قدرت دارد و مردم ارتباط خوبی با این شخصیت برقرار کردهاند.
و اما نقش خواهران «سیندرلا» میتوان از آنها بهعنوان شخصیتهای منفی نمایش نام برد؟
فیاضی: این دو خواهر نقش منفی نیستند، آنها بسیار بانمک هستند.
صفا: من همیشه نقشهای متفاوت از بچه بازیگوش گرفته تا نقشهای مثبت و منفی را در آثار مریم کاظمی بازی کردهام؛ اما همیشه معتقدم نقشهای منفی یا هر اسم دیگری که به اینگونه شخصیتها اطلاق کنیم، جای کار بیشتری دارند، مخاطبان را درگیر میکنند و برای خود من بهعنوان بازیگر بسیار جذاب هستند.
کاظمی: این دو شخصیت در شرایطی قرار نگرفتهاند که خوبی را درک کنند. آنها در پایان نمایش با موضوعاتی چون محبت، دوستی و عشق مواجه میشوند. در اصل آنها نسبت به رفتارهای خوب نادان و ناآگاه هستند.
فلاحزاده: برای بازیگر حضور در هر نقشی، چه مثبت و چه منفی جذابیتهای خاص خودش را دارد. نقش مثبت چارچوبهایی دارد که نمیتوان خیلی از آنها خارج شد ولی در نقش منفی دست بازیگر بازتر است.
در یکی از میانپردههای نمایش شاهد حضور پری مهربان همراه با عروسکی هستیم که نمود انسانی او را نیز روی صحنه میبینیم، استفاده از لزوم استفاده از عروسک در این اثر چیست؟
کاظمی: عروسک و معادلسازی شکل و ریخت او با عروسکگردان یا بازیگر همسانش، کمکم به انتخاب ناخودآگاه من تبدیل شده است. ممکن است حتی لزومی نباشد یا هزینه اضافی داشته باشد ولی بخشی از جذابیت بصری نمایش را تأمین میکند و ازآنجاییکه جذابیتهای عینی خیلی زود برای مخاطبان ما عادی میشود؛ به دنبال نمودهای جدید و جذاب در نمایش هستم و عروسک همیشه مورد استفاده من قرار میگیرد.
و اما تجربه همکاری با حسین فداییحسین مترجم، نویسنده و کارگردان تئاتر کودک و نوجوان...
کاظمی: حسین فداییحسین با اعتماد، انرژی و همراهی مثالزدنی در کنار ما بود. ما تاکنون نمایشهایی چون «کلوچه دارچینی» با نام اصلی «مرد نون زنجبیلی»، «شاهزاده خانم بدترکیب» و «ساعت 8 در کشتی» را نیز با ترجمه آقای فداییحسین کار کردیم و برای کار بعدی یعنی نمایش «علاءالدین» نیز از ترجمه ایشان استفاده کردهایم.
فیاضی: فداییحسین حرکتی شریف را در ترجمه آغاز کرده است. او انسان شریفی است که همهگونه با گروه نمایشی ما همراه بود.
کاظمی: گروه نمایش «سیندرلا» از اعتماد، انرژی مثبت و حسن همکاری حسین فداییحسین مترجم نمایش سپاسگزاری میکند.
در انتها وقتی بحث از کار باکیفیت و خلاقانه برای هر گروه سنی میشود، بسیاری بر این باورند که برای شروع کار نیاز به بودجه و کمکهزینه کلان است. شما به عنوان یک کارگردان فعال در زمینه تهیه و تولید آثار نمایشی به ویژه برای کودکان و نوجوانان چقدر براساس کمک هزینه و حضور تهیهکننده و اسپانسر دست به تولید اثر میزنید؟
کاظمی: تمام آنچه برای اجرای آثارم خرج میشود، حاصل درآمد شخصی برگزاری کلاسهای آموزشی، پسانداز شخصی و دستمزدی است که از بازی در آثار نمایشی کسب میکنم.
تهیهکننده تمام آثارم خودم بودهام و همیشه سعی میکنم برای اجرا کم نگذارم. ممکن است برخی بر این باور باشند که اگر پول نباشد، کار نمیکنیم اما من از پسانداز شخصی هزینه میکنم. بعضیاوقات حتی دستمزدی برای خودم باقی نمیماند و تنها دریافتی من همان کاری است که به یادگار در کارنامه هنریام ثبت شده است. اگر فروش خوبی داشته باشیم تنها میتوانیم به دستمزد بچهها و هزینههای جاری اجرا فکر کنیم.
تهیه و تولید اثر به معنای این نیست که پول زیادی این وسط است، مهم این است که اگر پولی هم وجود دارد؛ اندیشه خرج کردن آن نیز وجود داشته باشد. تنها با پول نمیتوان کار باکیفیت و خلاقانه ارائه کرد.
گروه تئاتر مستقل مدتها قبل از اجرا به تبلیغات، روابط عمومی و... بهصورت سازمانی فکر میکند. ما هم از تعداد اندک تماشاگر شروع کردیم و تماشاگران کمکم به ما اعتماد کردند. باید به این نکته توجه کنیم که تمامی آثار کودک هزینهبردار است اما هرکس با سلیقه خود پیش میرود. ما سعی میکنیم مخاطبان خود را راضی نگه داریم و طبق روال خودمان پیش برویم و البته به این موضوع اعتقاد داریم که هیچ تماشاگری به خاطر اینکه برای یک اجرا پول زیادی خرج شده است به سراغ نمایش نمیآید بلکه برای او کیفیت کار و جذابیت و خلاقیت اهمیت دارد. کار ما صنعت سرگرمی است اول باید مخاطب لذت ببرد و بعد پیام کار را دریافت کند.